طرفداران کارتون فوتبالیست ها

این وبلاگ مربوط به کارتون فوتبالیست ها است

مقام عضو های وب ( پست ثابت )


ساناز : مدیر وبلاگ


عسل : مدیر دوم وبلاگ


[ بازدید : 261 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 4 دی 1399 ] [ 17:56 ] [ sanaz ]

[ ]

توضیحات وبلاگ


سلام بر همه ، به این وبلاگ خوش اومدین .

این وبلاگ کاملا بی طرفه ( البته شاید یکم انتقاد کنم ) و کسی به هر شخصیت کارتون فوتبالیست ها توهین کنه با من طرفه

قوانین این وبلاگ :

۱) کپی با ذکر منبع مجاز است ( حق ندارید داستان ها رو کپی کنید )

۲) توهین ممنوع ( هر کاربری سه بار توهین کنه عضویتش لغو میشه )

۳) شایعه پخش نکنید .

چیز هایی که در این وبلاگ وجود داره یا قراره وجود داشته باشه :

داستان

عکس

دلنوشته

مطلب یا عکس طنز

خاطره گویی

نظرسنجی

امیدوارم از این وبلاگ خوشتون بیاد .

خداحافظ


[ بازدید : 268 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 30 آبان 1399 ] [ 1:33 ] [ sanaz ]

[ ]

فانوس دریایی پارت ۵


سوباسا با برانکارد به خارج از زمین منتقل شد . عسل و ساناز که قبلا به عنوان همراه های سوباسا شناخته شده بودن به درمانگاه استادیوم رفتند . سوباسا همچنان بی هوش بود.

عسل داشت با مربی بارسلونا جر و بحث میکرد که کسی رو به جای سوباسا به زمین نفرسته چون مطمعن بود مگرنه سوباسا بعد از به هوش اومدن نمیتونه به زمین برگرده

مربی بارسلونا با عصبانیت از درمانگاه خارج شد .

پزشک(سوباسا واقعا پسر خیلی خوبیه و این بازی خیلی مهمه . لیبائو عمدا اینکارو کرد تا سوباسا فصل بعدی تو بارسا نباشه . اگه یکی از بچه های نیمکت نشین بارسا بره . مطمعنن این فصل لیبائو جلوتر میفته.سوباسا هم طبق بررسی ضربه ای که به سرش خورد حدودا نیم ساعت طول میکشه به هوش بیاد ولی ما نهایتا ۱۰ دقیقه وقت داریم برای جایگزین)

ساناز(من یک فکری دارم. شما نفوذ زیای در بارسا دارید. میتونید بازیکن به صورت فوری اما خارج از ترکیب تیم معرفی کنید؟)

پزشک(بله این اختیارات رو دارم .البته غیر از من به امضا و اثر انگشت سوبا هم نیازه که اونم من حل میکنم😁 ولی مشکل اینه که بازیکن جایگزین نداریم)

ساناز(من )

پزشک(ولی تو دختری و نمیتونی وارد این مسابقه شی)

ساناز(گریم😁😁😁)

پزشک(وای چه فکر خوبی فقط مراقب باش کسی شک نکنه)

عسل(من میرم سر مربی رو گرم کنم تا ساناز آماده بشه و شما مدارک رو جهت معرفی ساناز آماده کنید یعنی جعل کنید😂)



موضوعات: داستان فانوس دریایی(به قلم عسل),
[ بازدید : 310 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 12 دی 1399 ] [ 16:34 ] [ عسل ]

[ ]

پیشنهاد هایی به عسل جون


عسل جون من پیشنهاداتی درباره رمانت دارم


۱) میتونی واسه شخصیت ها عکس بزاری ، این تجربه شخصی منه اینکار باعث میشه که خواننده رمان همه چیز رمان رو حس کنه و این یه جور روح بخشی به رمان هست .

۲) میتونی واسه رمانت پوستر هم درست کنی .


عسل جون اگه خواستی من عکس شخصیت های رمان رو درست میکنم ولی پوستر رمان رو باید خودت درست کنی چون خودت اون رمان رو مینویسی و بهتر از همه میدونی چطور رمانی هست .



[ بازدید : 270 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 12 دی 1399 ] [ 15:45 ] [ sanaz ]

[ ]

قسمت ۴ رمان فانوس دریایی


عسل و ساناز به سمت نیمکت های ذخیره رفتن و نشستن . سوباسا ( نوشیدنی خوراکی چیزی لازم داشتید به این آقا بگید ایشون دوست من هستن)به یکی از بادیگارد ها اشاره کرد . بادیگارد (خوشبختم از آشنایی باشما) ساناز(ممنون همچنین)سوباسا(خب دیگه داور میگه بیام تو زمین من برم دیگه)

صدای سوت شروع مجدد بازی شنیده میشه. توپ زیر پای سانتانا بود سانتانا میره جلو . سوباسا و سانتانا دوباره درگیر میشن . لیبائو(نه سوباسا ابن دفعه نوبت منه) گونزالس(لیبائو زده به سرت؟اگه همزمان با سوباسا بپری سوباسا مصدوم میشه) لیبائو (مهم نیست) گونزالس اومد که دست لیباّئو رو بگیره لیبائو جاخالی داد وقتی سوباسا و سانتانا پریدن بالا برای تصاحب توپ ، لیبائو هم از پشت سر سوباسا پرید . سوباسا(لیبائو نه چی کار میکنی! تو این موقعیت بپری بالا به باد میریم)لیبائو پشت سر سوباسا پرید بالا. سانتانا و لیبائو همزمان هد زدن و هردو خوردن به سر سوباسا .سوباسا افتاد زمین . داور سوت زد و دوتا کارت قرمز بیرون آورد یکی برای سانتانا و یکی برای لیبائو . سوباسا بی هوش شده بود



ادامه دارد بچه ها اینجا ساناز ۱۴ ساله هست من ۱۶ ساله و سوباسا ۲۰ ساله

تو رمان گلدن رود ساناز ،فاطمه ،نگار و زهرا ۱۸ ساله هستن .من ۲۰ ساله نیکا ۲۵ ساله قاسم و میلاد ۲۸ ساله و سوباسا و فتوپویا ۳۰ ساله .



موضوعات: داستان فانوس دریایی(به قلم عسل),
[ بازدید : 282 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 5 دی 1399 ] [ 1:16 ] [ عسل ]

[ ]

نظرسنجی شماره یک ( وقت تمام )



این عکس کدام شخصیت کارتون فوتبالیست ها هست ؟


جایزه برنده عکس از اون شخصیت کارتون فوتبالیست ها که طرفدارش هست .


ویرایش :

جواب این سوال جان میزوگی هست و فقط یک نفر به این سوال جواب داد و درست بود که اون عسل جون هست ، عسل جون بگو از کدوم شخصیت برات عکس بزارم .


[ بازدید : 446 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 6 دی 1399 ] [ 19:36 ] [ sanaz ]

[ ]

رمان فانوس دریایی قسمت ۳


یک برگردون دو طرفه . توپ میره بالا و دوباره برمیگرده . سانتانا توپو شوت میکنه سمت سوبا (سوبا سمت دروازه ی خودشون بوده و سانتانا هم سمت دروازه ی خودشون) سوباسا میره عقب تر و توپو میخواد برگردونه(مثل مسابقه ی کاکرو و سوباسا) پنج تا از بازیکن های رئال میریزن رو سرش و لحظه ی آخر سوباسا فقط میتونه جهت توپ رو تغییر بوده توپ انقدر محکم شوت شده بود میره میخوره به تماشاچی ها

حدس بزنید به کی؟ به ساناز و عسل

داور سوت میزنه . سوباسا از زمین بلند میشه ببینه چه اتفاقی افتاده

گزارشگر (بله مثل اینکه توپ خورد به دو تا از تماشاچی ها)

دوربین روی ساناز و عسل زوم میکنه . سوباسا تو تلوزیون های بزرگی که تو استادیوم هست چهره ی اونا رو میبینه .

عسل و ساناز سرخ میشن . از بینی ساناز خون میومد .

عسل (ساناز حالت خوبه؟)

ساناز (مطمعن نیستم)

سوباسا شوکه میشه که ساناز و عسل هستن .

به یکی از بادیگارد ها یه چیزی میگه .

بادیگاردی به ساناز و عسل میگه(لطفا بیاین پایین)

ساناز(چی؟)

عسل و ساناز میرن پایین رو زمین فوتبال

سوباسا مچ بند هاشو به عسل و ساناز میده .

سوباسا(من واقعا عذر میخوام بابت این اتفاق )

عسل(درواقع ما معذرت میخوایم بابت اتفاق قبلی)

سوباسا خندید وگفت( خواستید میتونید رو نیمکت ذخیره ها بشینید)

ساناز(واقعا؟اما ...)

سوباسا(مشکل نداره )



موضوعات: داستان فانوس دریایی(به قلم عسل),
[ بازدید : 264 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 4 دی 1399 ] [ 0:48 ] [ عسل ]

[ ]

پوستر وبلاگ



این پوستر وبلاگم هست ، هر کی میخواد وبلاگ من تو پست تبلیغاتش باشه این پوستر رو بزاره


[ بازدید : 458 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 19 آذر 1399 ] [ 19:8 ] [ sanaz ]

[ ]

بچه ها در آبخوری



اینجا اعضای تیم نانکاتسو عزمشون رو جزم کردن تا مسابقه رو ببرن .


منبع عکس : وب هواداران سوباسا


[ بازدید : 514 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 19 آذر 1399 ] [ 2:14 ] [ sanaz ]

[ ]

داستان زندگی رویایی من ( قسمت ۳ )


کنکور سرنوشت ساز ( قسمت دوم )


ماشین رو نگه داشتم . میزوگی : عه چیشه چرا وایسادی ؟

من : ناهار نداریم میرم از رستوران غذا بگیرم .

از ماشین پیاده شدم ، به فکرم زد اون غذایی که داداش دوست نداره رو بخرم ولی ابتکار رو نکردم چون تو أین دنیا فقط یه داداش دارم دیگه . از رستوران بیرون اومدم اونم با دستای پر از غذا .

غذا ها رو گذاشتم صندلی عقب ماشین و بعد سوار شدم . من : بریم .


چند ساعت بعد

میزوگی : وای چقدر دلم واسه خونه تنگ شده بود و همینطور آبجی گلم .

من : منم دلم واسه تو حسابی تنگ شده بود .

میزوگی : ممنون آبجی

من : کلاغا بهم خبر رسوندن تو بازم فوتبال بازی کردی ، مگه دکتر نگفت زیاد فوتبال بازی نکن هان ؟

میزوگی : چیکار کنم فوتبال رو خیلی دوست دارم نمیتونم بدون فوتبال زندگی کنم .

من : باشه بابا من تسلیمم

بعد غذا من شروع به حرف زدن کردم . من : داداش میشه بهم کمک کنی ؟

میزوگی : چرا که نه ، برو کتاب هات رو بیار .

من : پس من برم کتاب هام رو بیارم .


ادامه دارد ...



موضوعات: داستان زندگی رویایی من ( به قلم ساناز ),
[ بازدید : 307 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 19 آذر 1399 ] [ 2:6 ] [ sanaz ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]